عفو و گذشت امام سجاد علیه السلام

شیخ مفید می گوید:

شخصی در برابر امام سجاد(ع) ایستاد و سخنانی درشت و ناشایست به او گفت، حضرت سجاد علیه السلام پاسخی نگفت؛ اما پس از رفتن او به هم نشینانش فرمود: شنیدید این شخص چه گفت،من دوست دارم همراه من باشید تا پاسخ مرا هم بشنوید،گفتند: می آییم؛ ولی دوست داشتیم همین جا شما پاسخ می گفتید و اجازه می دادید تا ما نیز تا جواب او را می دادیم.

آنگاه حضرت کفش هایش را پوشید و به راه افتاد و این آیه را می خواند:«والکاظمین الغیظ....آیه 134 سوره آل عمران»؛یعنی فرو برندگان خشم و گذشت کنندگان از مردم و خداوند نیکوکاران را دوست دارد.

راوی می گوید:از این رفتار امام دانستیم که سخن تندی نخواهد گفت. امام زین العابدین علیه السلام تا در خانه شخص آمد و او را ندا داد و فرمود:

بگویید علی بن الحسین است. آن شخص در حالی که شک نداشت علی بن الحسین برای تلافی آمده است،شرارت جویانه بیرون پرید. حضرت سجاد علیه السلام تا او را دید فرمود:

برادرم چند لحظه قبل نزد من آمدی و چنان و چنین گفتی، حال اگر آنچه گفتی در من هست،خدا مرا ببخشد و اگر در من نیست،خدا تو را ببخشد.او پیشانی حضرت را بوسید و گفت: آری سخنانی گفتم که خود شایسته ی آن بودم.

منبع:الارشاد.ص 257

غیرت سلمان

سلمان با زنی ازدواج کرد،صبح بعد یکی از آشنایان از سلمان پرسید: «همسرت را چگونه یافتی؟» سلمان از سوال نا به جای او که افشای آن بر خلاف عفت بود،روی گرداند و گفت:خداوند پرده ها،دیوارها و درها را برای آن قرار داده،تا اسرار و مسائل خصوصی فاش نگردند،
بنابراین نباید در امور خصوصی سوال کرد.

از پیامبر نقل شده است که آنکسی که اینگونه اسرار پوشیده را فاش میکند،و به دیگری می گوید،او و شنونده همچون دو الاغ هستند که در جاده،همدیگر را برای آمیزش بو میکنند و همهمه می نماید.

به این ترتیب سلمان به ما آموخت که امور نا پیدایی که افشای آن موجب لکه دار شدن عفت عمومی میشود،نباید فاش گردد،بلکه باید در پشت پرده مخفی بماند

غیرت قاضی(ناموس)

مردی به جرمی قتل همسر و یک مرد اجنبی در خانه ی خودش متهم بود،

در زمان محاکمه خود را به خواب زد،وقتی موارد اتهامی وی را خواندند،و قاضی چکش عدالتش را بر زمین کوبید،او به اصطلاح از خواب بیدار شد،و رو به قاضی نمود و گفت: آقای قاضی قبل از دفاع از خودم،اجازه می خواهم خوابی را که الان دیدم تعریف نمایم،وبعد به دفاع بپردازم.

قاضی به او اجازه داد،

متهم اینگونه شروع نمود که الان در خواب دیدم کسی به من گفت برو به این آدرس فلان خیابان و فلان کوچه و فلان پلاک که درب آن خانه به رنگ فلان است.

در آنجا زنی است که با مردان اجنبی معاشرت دارد،من هم به راه افتادم،و به آن آدرس رفتم،

وقتی در زدم زنی در را باز کرد با این مشخصات،.......

وقتی صحبت متهم به اینجا رسید،قاضی با عصبانیت چکش را به طرف متهم پرتاب کرد،

وفریاد زد که این آدرس منزل وخانه ی من است،در این هنگام متهم از جایش برخاست و گفت:

آقای قاضی حالا که شما با شنیدن یک خواب که آن هم واقعیت نداشته،اینگونه غیرتی و عصبانی میشوی!

من که با چشم خود مرد غریبه ای را در خانه ی خودم ونزد همسرم دیده ام،

آیا حق نداشته ام که او را به قتل برسانم؟

بناهای حضرت سلیمان

در قران کریم در سوره های انبیاء وسبا و ص آیاتی آمده است که اشاره ی اجمالی به ساختمان های بزرگ ،معابد، حوض های سنگی،دیگ های بزرگ و....

که جنیان وشیاطین به فرمان سلیمان می ساختند کرده است و از تورات (باب سفر ملوک اول)نقل شده:

ساختمان های که به دست سلیمان ساخته شد، عبارت از اند:بیت الرب،بیت الملک،دیوار اورشلیم،حاصور،مجدو،چارز،بیت حورون سفلی، بعله وتدمر؛این ها غیر از مخازن و سرباز خانه های بزرگی بود که در اطراف مملکت برای او ساختند و غیر از بنا هایی است که در لبنان و دیگر جاها از آن حضرت به یادگار مانده است

برگرفته از کتاب تاریخ انبیا

داستان سلیمان و مورچه

روزی حضرت سلیمان از جایی می گذشتن.دیدن دو مورچه در حال دعوا ونزاع هستن حضرت از آنها پرسید چرا دعوا میکنید؟

عرض کرد ای سلیمان این مورچه همسر من است ولی من را تمکین نمی کند.
حضرت سلیمان رو به آن مورچه کرد و فرمود:

مگر نمدانی که باید از شوهر اطاعت کنی و او را تمکین کنی؟

عرض کرد: یا سلیمان درست است ولی کسانی هستند که به آنها علاقه دارد و هرگاه علاقه ی دیگران را ترک ودیگر علاقه نداشته و مهر من در دلش جای گرفت آنگاه او را تمکین میکنم

برگرفته از کتاب داستان های عبرت