چرا تعداد امامزاده ها در ایران زیاد است؟
بقیه در ادامه مطلب...
بقیه در ادامه مطلب...
یوسف شافعی از ثوبان نقل کرده است:
پیامبر خدا فرمود: هرگاه دیدید که پرچم های سیاه از سمت خراسان می آید، به سمت آن روید؛ گرچه با دست و پا بر روی یخ باشد، زیرا خلیفه ی خدا مهدی به همراه آنان است. منبع:عقدالدرر ص 125.
نعمانی از عبدالله سنان نقل کرده است:
حضرت صادق علیه السلام فرمود: فریاد آسمانی از علامت های حتمی است و خروج سفیانی و خروج یمانی و کشته شدن انسان پاک نهاد، وکف دستی که در آسمان ظاهر میشود،وقوع همه ی این ها حتمی است. ونیز نگرانی وحشتناکی در ماه رمضان که خوابیدگان را بیدار و بیداران را به وحشت انداخته و دختران پرده نشین را از سراپرده بیرون می کشد. منبع: معجم البلدان-ج 1-ح11
نعمانی از محمد بن مسلم نقل کرده است:
حضرت امام باقر علیه السلام فرمود: ظهور سفیانی و امام قائم در یک سال اتفاق می افتد. منبع: معجم البلدان-ج 1-ص267-ح36
ابوالجارد نقل کرده است:
حضرت باقر علیه السلام فرمود: یاران قائم سیصدوسیزده نفر از عجم ها هستند،بعضی از آنان که با نام و نشان و نام پدر و مادر و نسبت خانوادگی و دیگر ویژگی ها شناخته شده اند، روزانه بر فراز ابرها خود را به حضرت می رسانند و برخی دیگر که در رختخواب خود هستند نابهنگام خود را در مکه بر سر وعده می بینند. منبع:الغیبة ص315.ح8
شیخ طوسی از موسی ابار نقل کرده است:
حضرت صادق علیه السلام فرمود: از عرب ها پروا داشته باشید؛ زیرا خبر ناگواری در انتظار آنان است به ویژه آن که حتی یک نفر از آنان در رکاب قائم علیه السلام نیست. منبع: الغبیة ص476.ح500.
طبری امامی از سیف بن عمیره نقل کرده است:
حضرت امام باقر علیه السلام به من فرمود: هنگامی که قائم قیام میکند مومن در قبر خود مخیّر می شود و به او گفته می شود:«سرور شما ظهور کرده است.اگر دوست داری در رکاب او باشی پس برو و اگر می خواهی در سایه کرامت الهی بمانی،پس بمان.»منبع: دلائل الامامه 479-ح471
نعمانی از ابو بصیر نقل کرده است:
حضرت باقر علیه السلام فرمود: امام قائم به همراه سیصدوسیزده نفر-به تعداد افرادی که در جنگ بدر بودند- از گردنه ذی طوی(در حال حاضر در داخل شهر مکه)فرود می آید و می آید تا برحجرالاسود تکیه میکند و پرچم پیروزی را به اهتزاز در می آورد.منبع:الغیبة ص315-ح9.
نعمانی از معمّربن خلاد نقل کرده است:
روزی در محضر امام رضا علیه السلام صحبت از قائم شد،حضرت رضا فرمود: امروزِ شما آسوده خاطر تر از زمان ظهور او هستید. گفتند:چرا؟ فرمود: روزی که قئم ما ظهور کند جز خون و عرق ریزی و خوابیدن روی زین نخواهد بود.لباسش خشن و نانش خشک و بدمزه است.منبع:الغیبة ص 285ح5
ابن شهر آشوب از مامون رقی نقل کرده است:
روزی در محضر سرورم امام صادق علیه السلام بودم-سپس داستان ورود سهل خراسانی و امر به داخل شدن در آتش را نقل نموده تا آنجا که می گوید:حضرت صادق فرمود: چند نفر شیعه خالص در در خراسان است که امر مرا برای ورود در آتش اطاعت کند؟گفتم: حتی یک نفر هم نیست.آنگاه حضرت صادق فرمود: ما خود آگاه به زمانیم و تا روزی که-حداقل-پنج نفر همدست و یاور نیابیم قیام نمی کنیم.منبع: مناقب-ج4-ص237
برای دیدن موضوعات و مطالب دیگر این وبلاگ به آرشیو سمت راست مراجعه کنید
اللهم صلی علی محمد و ال محمد و عجل فرجهم
شیخ کلینی از بعضی از اصحاب نقل می کند:
حضرت امام حسن عسگری را به نحریر سپردند و آم ملعون بر حضرت سخت می گرفت و او را می آزرد.روزی همسرش به او گفت؛ وای بر تو! از خدا بترس و مهمان خود را که آزموده ای و می دانی شخص صالحی است،آزار مرسان.من به خاطر او برای تو می ترسم.نحریر گفت: او را نزد درندگان خواهم انداخت. وهمین کارا کرد؛ اما به شگفتی دیدند که درندگان دور او را گرفته اند و او نماز می خواند. منبع: کافی جلد 1-ص513-ح26
شیخ کلینی از محمد بن اسماعیل علوی نقل می کند:
حضرت امام حسن عسگری در نزد علی بن نارمش که دلسنگ ترین و کینه توز ترین شخص نسبت به خاندان ابوطالب بود،زندانی شد و به او دستور داده شد که به حضرت سخت بگیرد و چنین و چنان بکند؛ اما یک روز طول نکشید که صورتش را در برابر حضرت ابو محمد به خاک نهاد و به خاطر بزرگ شماری حضرت،بر روی او نگریست و روزی که از امام جدا شد، یکی از افراد صاحب بصیرت و خوش فکر در مورد حضرت عسگری بود. منبع:کافی جلد1-ص508
نماز حضرت مهدی علیه السلام بر پدر گرامیش امام حسن عسگری علیه السلام
شیخ صدوق در ضمن خبری از ابوالادیان نقل کرده است:
....جعفر پای در پیش نهاد تا بر برادرش نماز بگذارد؛ ولی همین که خواست تکبیر بگوید کودکی گندم گون با موهای مجعد و دندان های ظریف و جدا از هم آمد و عبای جعفر را کشید و گفت:ای عمو! عقب تر بایست که من بر نمازگزاردن بر پدرم سزاوارترم، با شنیدن این سخن چهره ی جعفر درهم کشیده شد و رنگ باخت و عقب رفت و آن کودک بر امام حسن عسگری علیه السلام نماز خواند و پس از آن در کنار قبر، پدرش به خاک سپرده شد.منبع:اکمال الدین ص 475.
-شیخ صدوق در ضمن خبری از ابوالادیان نقل کرده است:
....جعفر پای در پیش نهاد تا بر برادرش نماز بگذارد؛ ولی همین که خواست تکبیر بگوید کودکی گندم گون با موهای مجعد و دندان های ظریف و جدا از هم آمد و عبای جعفر را کشید و گفت:
ای عمو! عقب تر بایست که من بر نمازگزاردن بر پدرم سزاوارترم، با شنیدن این سخن چهره ی جعفر درهم کشیده شد و رنگ باخت و عقب رفت و آن کودک بر امام حسن عسگری علیه السلام نماز خواند و پس از آن در کنار قبر، پدرش به خاک سپرده شد.منبع:اکمال الدین ص 475.